پریساجون تو چشمامه با یه عالمه سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام گل قشنگم... مدتهاست سوالاتی تو ذهن کنجکاوت میاد و میپرسی هر چی میگذره سوالاتت سختتر میشه و ما رو هم واسه جوابگویی بهت(چون باید در حد درکت جواب بدیم)به فکر میندازی مثلا عصر روز سوم خرداد93،تو حیاط خونه مامان جون،بازی میکردیم بهت گفتم بریم تو خونه دخترگلم..آسمون به غروب نزدیک میشد...بدون اینکه علت رفتن،داخل خونه رو بگم،ازم پرسیدی:"مامانی،چرا شب میشه؟مگه چی میشه که شب میشه؟" من:"وقتی خورشید میره پشت کوهها تا لالا کنه،شب میاد با ماه خوشگل" واسه هر جوابی هم بهت میدیم باز از توی جوابها کلیییییییی سوال داری حتی پیش پا افتاده ترین اونها،بازم از توش سوال داری...
نویسنده :
مرجان مامان پريساجون
6:03